71 - با غم انگیز ترین حالت تهران چه کنم؟

برای کافه بی جانم غمگینم ، برای تو که جلوی رفتنم را نگرفتی، برای حرف های صد تا یک غازم  ، برای بیشتر خستگی م. 

غمگینم برای عشق ، برای من که بی تو در هر کجای این شهر غریبم

برای خانه غمگینم که شب ها بی ما چگونه بخابد ، برای گربه ی حنایی مان که به تنهایی عادت ندارد. 

غمگینم و قلبم غمگین است و چشم هایم غمگین است و پاهایم غمگین است  و تو که در منی ، منی که تنها یک آغوشم  ، لب هایم وقت بوسیدنم ، من که تنها خاطراتم