تو تنها نبودی هیچ وقت ، تا حیاط با تو آمده م هر صبح ، که می روی سر کار ، دلم گرفته از نبودنت توی خانه ای که نداشتیم. روی میز کارت عکسم شده م که نبوده ست هیچ وقت ، تلفن هایی شده م که جواب نمی دادی .
تو تنها نبودی باور کن ، من توی کیف پولت غلت زده ام ، برایت خوانده م ، سوژه ی عکاسی ت بودم
، ساعت ها برهنه نشسته م تا نقاشی م کنی .
یادت را روزهاست گم کرده م ، از غربت می آیم . دست هایم من را نمیشناسند ، فکر هایم با من کنار نمی آیند، شبیه توشده ام، از بس بی خودم رفته ام تا سر کار ، تا کافه، تا رختخواب . شبیه تو که با من غریبه ای
آی
من تمام چیزهایی بودم که تجربه نکردم ، همه ی چیزهایی ک در فاصله ی کوتاه من و تو اتفاق می افتاد ، فاصله یعنی من
تو تنها نبودی ، من هم با تو مرده ام سالها
حال امروز من حاصل رابطه ی نا مشروع دیرآمدن و زود رفتن توست.
shabi ke deleman kami gerefte bod dokhtar gerfte tareman kardi,baba fada dokhtaresh she ke be fekresh nist
دارم آب می شوم بابا
خودم را را روزهاست گم کرده ام توی ِ این تنهایی ...
باید کمی دور شوم از خودم
بفهمم تا چه شعاعی دورم خالی ست
عمق این تنهایی را نمی دانم
هیچ معلوم نمی شود ک کی من بودم و .. تو بودی ..
بیا توافق کنیم ک من من باشم و تو تو
اخخخ چقد دوست داشتم این پست رو....مرسی....
لبخندم را میبینی ؟ بین این همه صفر و یک و سیم و خط و دکل های بزگ و ...
شبیه طعم گس خرمالو...روزگاری که می گذرد.
شبیه طعم گس تنهایی
تنهایی را می دانی زهرا؟
فاصله یعنی لباس ابریشم بین من و تو ...نخواهم درید لباست را..لبانت را..لبانم را . . . /
فاصله منم
خود ِ خود ِ من
بین دست های تو
و در
من سالها زندگی کردم ام بی تو .. با تو ..
من فراموش کار ترین همسر دنیام
یادم رفته س شوهرم را کجا جا گذاشتم ...
چه خوب بود این:)
این همان مبینا ام ان است؟
در خودمان بپیچیم...
ساعت ها را مدام گم شویم...
همین!!
ما از خودمان ماندیم
از خودمان رفتیم
چقدر مرا با خودت همراه کردی.چقدر فکر و خیال و رویا یادم دادی.چقدر حرف هایی را زدی که من بلد نیستم بگویم.مرسی به خاطر این همه حس خوبی که با این نوشته ات به من دادی.
مرسی شاپری خانوم :)
مثل آینه ای که هزار تکه شده
دارم سعی میکنم
نشانت بدهم
تورا