شاید یک روز از همین روزهای گذشته مرده ام و فقط حالیم نیست
،یک روز گرم تابستان ، روی آسفالت تازه خط کشیده شده ی خیابان رو ب روی خانه ، آدم ها دارند میترسند از سر متلاشی شده ام زیر چرخ ماشین و بعد بی عار بلند شده ام رفته ام توی صف بانک
یکی از همین روزهایی ک گذشته رفته ام خودم را توی خزر غرق کرده ام و بعد جنازه ی باد کرده ام آمده ست قدم زده است با عاشقش
یک روز ، آذری ، بهمنی ، مردادی ، مرده ام فقط یادم رفته است
سلام. من هی از خوندن اینجا جا میمونم. راه حلی نداره ک از آپ شدن بلاگ اسکای باخبر بشم؟
بعدش اینجا چرا کامنت خصوصی نداره؟
عزیزم من همیشه به یادت هستم یه بار لزم پپرسیدی کجام خصوصی برات گذاشتم نمی دونم ارور داد ولی گذاشتم دیگه ببخشی
روزی روی این همه بغض پرده ای به رنگ سکوت میکشم.
بگذار همه فکر کنند ما مرده ایم....
ستاره اومده اینجا ، چه عجب!
دلم تنگ بود خانوم
مرده ی یک شبه...
مرگ برای من یک اتفاق است پوریا ، مثل از حمام در آمدن
من می نویسم مرگ ، تو میخوانی درد
به مردن هایی که همه می گویند
به زیستن های مطلقی که هیج کس به یادش نیست
ما سالهاست که زنده بوده ایم و هنوز،
توده ها در جریان
مغزها توی بن بست های فلسفی و سمبلیسم گرفتار
از تمام پایان ها و مرگها بیزارم
میبینی جمله هات رسا نیستند رئا ؟
شاید همین الان مرده باشم کسی چه می داند.
...
من امسال چندین بار مردم...
...
مگه ما چند بار به دنیا میایم که اینهمه می میریم. فیلم 21 گرم
از دنیات رفته ام
توی آخرین قدمهایم مرده ام ..
توی آخرین کلمه از همان نامه ی اولی ک برای من نوشته بودند ..
توی تماسهای خاموشی ..
مردن را همه بلد ند مونالیزا
زنی "که در بعدازظهری ساکت / باغچه اش را آب می داد/ ناگهان بیاد آورد که / مرده .."
باغچه خوب جایی ست برای مردن
من امسال را یک بار مردم. سال پیش را چندباری بیشتر...یادم است. خوب یادم است که کی بود، کجا بود، چرا...
یک شب تابستانی زیر لگد های پدرم
و فرداش
دو روز تمام داشتم می مردم