گاهی باید کنترل را توی دستت بگیری و درست در لحظه ی خوشی دکمه ی خاموش را بزنی . باید مغزم را هر روز صبح خاموش کنم بچپانم زیر موهای خرمایی م . باید کتاب را توی صفحه ی خوبش بست و چپاند میان باقی کتاب های خوب . باید خوابید و خوابید و خوابید. باید خواب ندید. باید ندانست که چیزی در قلبت در شرف فرو ریختن است .
عشق یک بیماری بدخیم روحی بود ...
سلام دوست من ...
اگه از نظر تو عشق بی حوصلهست ...
به نظر من عشق مزخرفه!!!
آدم درگیرش نشه خیلی بهتره!