شاید خطوط تلفن قطع شده ست ، کابل ها را کسی دزدیده ست ، شاید میان اقیانوس کابل های اینترنت را کوسه ها از هم دریده ند ، شاید برق رفته ست در تمام این خراب شده ، شاید اداره محترم پست خراب شده ست روی سرشان که نامه های من نمیرسد از تو
من خیال میکنم زمین دارد اشتباهی میچرخد ، زمان آنگونه که میگذشته ست نمیگذرد ، من خیال میکنم خیلی از اینها که توی سرم میگذرد را توی خواب دیده م…
هیچ گاه دلخواه تو نبوده ام و جانم صدایم نزدی هرگز ، و کاش اینگونه بود ، کاش خاطره ها تاریخ انقضا داشتند و یک لحظه میدیدی شان یک لحظه بعد یادت میرفت یک شب بوده ست که تویش هیچ کس خوشبخت تر از من نبوده ست
من میگویم یا همه ی اینها حتما جهان تمام شده ست که هنوز داریم نفس میکشیم و تنها یادگار من از تو دردیست موزی میان دو سینه ام ، افسار پاره کرده و سوزان ، نه صدای شیرینت و نه نوازش هایت ، تنها یک درد که ثابت میکند تمام اینها واقعا اتفاق افتاده ست