من اشک های تو را ریخته ام ، همین بعد از ظهر که تمام روزهای رفته مان بود ، همین امروز که یک سال پیر شدی ، جلوی چشم های من ، فنجان فال قهوه ات بودم ، که ریخته بر زمین ، شکسته ، لال شده . خواب هایی بوده ام که از آنها پریده ای ، من عمر رفته ی توام ، روزهای ابری ام که چتر نداشته ای ، یک کوچه ام ، یک شرکت خاکستری ، پالتو های سیاه و شیشه های آینه ای ، و زیبایی ندیده ات هستم ، بعد از ظهر های کش آمده ام تا سر کوچه
صبح ام ، صبحانه ام ، مربای گلم ، باور کن صدای خالی ام
من تمام اشک های توام ، که نریخته ای ، که ندیده ای ، که نداشته ای
نوشته هات عالیند حرف ندارند..
انگار همرو بدون نقطه نوشتی و ما رون و راحت برای خوندنشون حریصیم .
خیلی وقته ک نوشته هات رو می خونم و مدام با خودم اینور اونور می کشونم.
بیشتر بنویس ؛بنویس و بدون ما ب طمع افتادیم برای بیشتر خوندنشون.
همیشه باشی
من تمام اشک هایش بودم، تمام اشک هایی که الکی ریخت...
من از چشمهای تو سقوط کرده ام
مرا بی رحمانه بر لبانت بوسه کن ...
قرار نیس بنویسی دخدر؟
نسبت به قبل خیلی گیرا تر مینویسی ...
گرت این بغض بترکد ..../
من داغ دیده ام ....
من اشک های تورا ریخته ام
در ادامه از دو نوع خوانشش استفاده نکردی. یا کردی یا اصلا نمی دونم اما من اشک های تورا ریخته ام فوق العاده بود