بغل میخاهم ، سخت مچاله ام . بغل میخاهم مثل پرنده ای ک هنوز نفهمیده مادرش بر نمی گردد. کاش یکی بیاید که نداند درد را . کاش یکی بیاید سرم را بگیرد زیر بالش . بیاید باور نکند که لانه را باد میبرد . خواهرم را میخاهم . من از این همه تنها دو دست میخاهم که سرم را بگیرد صورتم را بپوشاند . که وقتی با دنیا قهرم شد بروم توی خانه اش . آخ دلم دیگر هیچ فصلی ، هیچ شهری، هیچ سفری ، هیچ غصه ای را نمیخاهد و تو را که زیاد تر از من زنده ای. تو را که عزیز دیگری داری . تو را که بیشتری ، تنها تر از نداشتنتم
کسی نیست ، کسی برای پرنده های غمگین نمرده ست، کسی نیست
آخ دلم دیگر هیچ فصلی ، هیچ شهری، هیچ سفری ، هیچ غصه ای را نمیخاهد و تو را که زیاد تر از من زنده ای. تو را که عزیز دیگری داری . تو را که بیشتری ، تنها تر از نداشتنتم
خیلی خوب می نویسی :*
دارم یقین پیدا میکنم که کسی نیست.هیچکس
قلم دوس داشتنیت را خواندم وراستش مدتهاست وبگردی میکنم ودنبال قلم های دوس داشتنیم راستش قلم شما از آن جنس بود دوس دارم جز دوستانتان باشم وخواننده همیشگی مطالبتان خبر قبول این دوستی را بدهی خوشحال خواهم شد