نشسته ام که پیدایم کن، خیال کن که کورم و نشسته ام که بیایی از خیابان های شلوغ بگذرانیم ، خیال کن که کرم و نشسته که با دست هایم غصه های عاشقانه بخوانی ، خیال کن که بی زبانم و قرار است به جای من از غم بگویی .
نشسته ام پشت شیشه و تمام راه های ارتباطی را بریده ام که بیایی . سال هاست که آمدن از یاد رفته ست