بابا
حالا ک می توانی
همه ی چراغ ها را سبز کن
تا برسم خانه ،
حالا ک میشود
مرا بچپان توی همین قطار ، همان چمدان ، همان نگاه ک از پنجره با درخت و دیوار و چراغ های بین راه قطع شد
با تشکر از متنی که در ارتباط با نوشته ی زهرا منصف نوشته شد :)
حالا که می شود مرا به خانهات ببرخسته ام از کوچه هایی که انتهایشانبه خانه تو نمی رسد.
مرسی ک اینجایی نویسنده جان
چقدر دلم می خواهد زودتر برسم به خانه.+ عزیزی شما...:) ممنون که هستی ...
شهر من پر از آوار است خانه دستای توست ک می لرزد + در ارتباط با نوشته ی زهرا منصف نوشته شد
سبزینه ای که کم داشت ...
زرد زردم ریشه دارم
هممون یه بابایی داشتیم که دیگه نیس..
هممون یه چیزایی داشتیم ک اگه از دست نمی رفت یا زود تر از دست میرفت خیلی چیزا فرق میکرد
با تشکر از متنی که در ارتباط با نوشته ی زهرا منصف نوشته شد :)
حالا که می شود
مرا به خانهات ببر
خسته ام از کوچه هایی که
انتهایشان
به خانه تو نمی رسد.
مرسی ک اینجایی نویسنده جان
چقدر دلم می خواهد زودتر برسم به خانه.
+ عزیزی شما...:) ممنون که هستی ...
شهر من پر از آوار است
خانه دستای توست
ک می لرزد
+ در ارتباط با نوشته ی زهرا منصف نوشته شد
سبزینه ای که کم داشت ...
زرد زردم ریشه دارم
هممون یه بابایی داشتیم که دیگه نیس..
هممون یه چیزایی داشتیم ک اگه از دست نمی رفت یا زود تر از دست میرفت خیلی چیزا فرق میکرد