زمین بوی تو می دهد
درخت ها غمگین ترند
گندم ها
گندم زار ها
شانه می شوند
زیر خانه ای با سقف شیروانی شاید
زیر ریشه های یک توکا
زمین نم گرفته ای
توی یک مزرعه ی سوخته خوابیدی
فکر کن پاییز شده باشد
و درخت همه ی برگ هاش را با چنگ و دندان گرفته باشد
ک بوی تو را می دهد
یک دشت مانده است و
صدات ک می پیچد در باد
سلام . با احترام دعوتید به شعر و بحث های جامعه شناسی ادبیات و... تبادل لینک
کجایی تو دخدر جان؟
فکر می کنم به این مرد
و مردی دیگر
که فاصله ی راه ها را بلد است با دود سیگارهایش اندازه بگیرد
ب ما سر نمیزنی رفیق
صدای تو
مثل تمام برگ هایی که حتی رها شدند...
همین پاییز و مزرعه سوخته با غم صدای تو زیباست
این صدا فقط باید تو باد بپیچه تو شعرا ؟
صدات که توی گوش هام جا مانده بود... صدات را که نبردی...
یک تن مانده است و صدایی که توی سلول هاش پیچیده است..
به نام مردی که بغض هاش را دود می کند... اسمش را می گذارد سیگار.
تصویری عجیب روشن گرفتم ازین شعر.
می دونی که من معمولن همچین چیزهایی نمیگم ولی:
عنوان رو خیلی دوست داشتم
ترس اینکه دشت برای صدایت کم باشد...
کاش تمام سیگار هایش میشدم و با یک شعله دود میشدم