-
۴ - برات میمیرم هایت
دوشنبه 15 آبانماه سال 1391 22:42
مثل دارکوبی ک عاشق نقش یک پرنده روی دسته ی تبری شده ک داره درختشُ قطع می کنه . . . نسبت غریبی با مرگ تو دارم
-
۳ - سبزینه ای که کم داشت درخت زندگیمان
یکشنبه 14 آبانماه سال 1391 21:51
بابا حالا ک می توانی همه ی چراغ ها را سبز کن تا برسم خانه ، حالا ک میشود مرا بچپان توی همین قطار ، همان چمدان ، همان نگاه ک از پنجره با درخت و دیوار و چراغ های بین راه قطع شد
-
۲ - همین توعی ک در منی
شنبه 13 آبانماه سال 1391 20:32
برای من ک اتفاق ها را می سازم درونشان زندگی میکنم ازشان برمیگردم ناگوار ترین حادثه ی ناخواسته ای در من هنوز از سفر با گرد و خاک روی شانه ی کتت برمیگردی کنار شومینه جوراب های خیس از برفت را گرم میکنی یک شبی می مانی ، چمدانت را باز میکنی صبح نشده از من میزنی بیرون تو مسافر ترین بومی این منی
-
۱. روزی دیوار ها را باد با خود برد
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 19:03
می دوی و یال هایت در باد پرنده ها ب سمتت کوچ می کنند سال ها بعد پرستوها از لای موهایت باز میگردند ب خرابه های یک عشق